کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

غریقی از ناکجاآباد

۲۵ آذر ۱۴۰۲

نویسنده: الهه روحی
جمع‌خوانی داستان کوتاه «زیباترین غریق جهان۱»، نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز۲


«زیبا‌ترین غریق جهان» داستانی است از دنیای رئالیسم جادویی. این جهان زیرمجموعه‌ای از واقع‌گرایی یا رئالیسم است که در آن ساختار واقعیت دگرگون و دنیایی واقعی اما با پیوندها و روابط علت‌ومعلولی خاص خود ساخته می‌شود. این سبک ادبی جذاب از دل جهان‌بینی سحرآمیز آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شده و گابریل گارسیا مارکز، نویسنده‌ی کلمبیایی، یکی از قله‌های آن است. مارکز که در سال ۱۹۲۷ میلادی متولد شد و در سال ۱۹۸۲ جایزه‌ی نوبل ادبیات را از آن خود کرد، جایی گفته که شیوه‌ی روایت را از مادربزرگش یاد گرفته و مادربزرگش داستان‌های فراطبیعی و فانتزی را با لحن طبیعی برایش تعریف می‌کرده.
داستان دنیایی واقعی شروع می‌شود. همه‌چیز عادی است: روستایی کوچک در کناره‌ی دریا با جمعیتی اندک، آن‌قدرکه تمام مرد‌های روستا در هفت قایق جا می‌شوند، تااین‌که روزی بچه‌هایی که در ساحل بازی می‌کنند، چیزی را در دریا می‌بینند. ابتدا فکر می‌کنند که کشتی دشمن یا نهنگی است، ولی وقتی شیء غریبه به ساحل می‌رسد و از گل‌و‌لای و لجن پاک می‌شود، متوجه می‌شوند که غریقی را یافته‌اند. این‌جا با ورود «دیگری» به روستا، داستان به فضای خیالی یا فانتزی وارد می‌شود. غریق مانند هر پدیده‌ی ناشناخته‌ای دیگر اول سبب سرگرمی کودکان می‌شود، اما وقتی بزرگ‌تر‌ها آن را می‌بینند، اوضاع عوض می‌شود. آن‌ها اول احساس خطر می‌کنند، اما زمانی که گل‌و‌لای مرد را می‌زدایند، در چهره‌ی غریق غریبه، مردی را می‌بینند که در تخیل‌شان هم جای ندارد؛ این‌جاست که اسطوره‌سازی آغاز می‌شود.
مثل همه‌‌ی زمان‌هایی که شناخت وجود ندارد، خیال‌بافی پا می‌گیرد؛ خیال‌بافی‌ای که شاید بشود گفت با حسادت‌های زنانه هم آمیخته است. زنان روستا درحالی‌که با بادبان‌ها برای مرد غرق‌شده لباس می‌دوزند، به این فکر می‌کنند مرد مرده چه نفوذی بر ماهی‌های دریا داشته و یا همسرش خوشبخت‌ترین زن روستا بوده. باد و طوفان آن شب را اثر حضور او می‌دانند و دل به عشق اویی می‌بازند که حتی نامش را نمی‌دانند.
پیرزنی نام اِستِبان را روی آن می‌گذارد و همه قبول می‌کنند که مرده همان است. فقط استبان است که می‌تواند چنین چهره‌ی زیبا و مغروری داشته باشد. آن‌ها به مرده نزدیک می‌شوند، برایش گذشته می‌سازند، همسر و زندگی اجتماعی او را تصور می‌کنند، برای آزار‌هایی که شاید در زمان زیستش دیده، دل می‌سوزانند تاجایی‌که انگار یکی از خودشان است و بر سر جنازه‌اش شروع به عزاداری می‌کنند. زمانی که مرد‌ها بر‌می‌گردند و می‌گویند کسی از مرد غریق نشانی نداشته، زن‌های روستا خوشحال می‌شوند، چون بیشتر می‌توانند مرده را صاحب می‌شوند. هرچه موضوعی ناشناخته‌تر و گنگ‌تر باشد بیشتر به درد اسطوره شدن می‌خورد.
مرد‌ها هم که اول مقاومت می‌کردند، کم‌کم وارد این بازی می‌شوند. آن‌ها باشکوه‌ترین تشییع‌جنازه را برای مرده ترتیب می‌دهند، برایش خانواده جور می‌کنند، خاله و عمو و عمه، آن‌قدرکه تمام روستا‌ها باهم فامیل می‌شوند. این را شاید بتوان موهبتی دانست که غریبه‌ی مغروق باعث وحدت اهالی شده، ولی اگر داستان ادامه داشت، ممکن بود اقوام غریق بعد‌ها برای خودشان به‌واسطه‌ی این نزدیکی امتیازی کسب ‌کنند.
وقتی مرده را به آب می‌سپارند، حس می‌کنند که دیگر خودشان حضور ندارد. مثل همه‌ی پدیده‌های خرافی که روزی می‌شود، تمام هویت مردم و رؤیای آن‌ها می‌شود روستایی که اگر سال‌های بعد کسی از عرشه‌ی کشتی به آن‌جا نگاه کند، روستای استبان را بشناسد. این داستان تنه‌ می‌زند به وارد شدن خرافات در جایی که شناخت نیست. مردم غریبه را نمی‌شناسند، داستان‌سرایی را درموردش شروع می‌کنند، کم‌کم آن‌قدر آن به داستان ایمان می‌آورند که خود و روستا و رؤیا‌های‌شان را حقیر و کوچک می‌بینند و تصمیم می‌گیرند کاری کنند که روستایی در شأن استبان بسازند و به‌نام او.


۱. El ahogado más hermoso del mundo (The Handsomest Drowned Man in the World, 1968).
۲. Gabriel García Márquez (1927-2014).

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, جمع‌خوانی, زیباترین غریق جهان - گابریل گارسیا مارکز, کارگاه داستان دسته‌‌ها: جمع‌خوانی, داستان غیرایرانی, داستان کوتاه, زیباترین غریق جهان, کارگاه داستان‌نویسی, گابریل گارسیا مارکز

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد