کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

از ملت تا منافع ملی

۱۲ شهریور ۱۳۹۷

شماره‌ی سی‌و‌پنجم ستون هفتگی «متن در حاشیه»، منتشرشده در تاریخ ۱۲ شهریور ۱۳۹۷ در روزنامه‌ی اعتماد


چند روز پیش جان مک‌کین، سناتور جمهوری‌خواه تندرو امریکایی، از دنیا رفت. با توجه به مواضع تند و تیزی که او علیه ایران داشت، خبر درگذشتش برای ما ایرانی‌ها فاقد ارزش خبری نبود، و البته از سویی دیگر با توجه به سازوکار تقسیم قدرت و تصمیم‌گیری‌ها در ایالات متحده (که حتا به رییس‌جمهور فوق‌تندرویی مثل ترامپ هم اجازه‌ی «هر» عملی را نمی‌دهد) و ناتوانی مک‌کین در عملی کردن خیالات شومش علیه ایران، خبر درگذشت او، برای ما در صدر اخبار بین‌المللی هم قرار نگرفت. در همین حد بود که یکی از دشمنان پرسروصدا اما نه‌چندان پرتاثیر ایران از دنیا رفت؛ یک شبه‌فاشیست مدرن، که با حرف‌های تند و نطق‌های وقیحانه‌اش می‌خواست نشان بدهد هنوز آب‌ندیده شناگر خوبی است. مرگ مک‌کین، به خودی خود، می‌توانست یکی از هزاران خبری باشد که در یک روز از این گوش می‌شنویم و از آن گوش بیرون می‌کنیم و حتا به یاد نمی‌سپاریم و چند وقت بعد که به مناسبتی بهش فکر می‌کنیم، با تردید از خودمان می‌پرسیم «راستی مک‌کین مُرد؟» و گوگل‌لازم می‌شویم. اما چیزی که آن را برای من از خبربودگی فراتر برد و به مساله‌ای عمیقاً قابل‌تامل تبدیل کرد، خواندن اظهارنظرها و توییت‌هایی از کاربران ایرانی بود که با افسوس از درگذشت مک‌کین و شکستش در انتخابات ۲۰۰۸ ایالات متحده حرف می‌زدند؛ مجموعه‌ای از اظهارنظرهای قهوه‌خانه‌ای/کافه‌ای، که «بله آقا، اگر به جای اوبامای بزدل (و منظورشان اوبامای اهل رواداری بود)، مک‌کین عمل‌گرا (و منظورشان مک‌کین جنگ‌طلب بود) در ۲۰۰۸ پرزیدنت ایالات متحده شده بود، خاورمیانه امروز وضعیت بهتری می‌داشت»: نظرهایی که به‌طور ضمنی از لات‌مآبی و تندروی رییس‌جمهور فعلی ایالات متحده دفاع یا حمایت می‌کرد. کسانی که اهل این‌طور بلبل‌زبانی‌ها هستند، یا تاثیر رفتارهای مداخله‌جویانه، جنگ‌طلبانه و خشونت‌آمیز سلف مک‌کین، جورج بوش پسر، و امتداد تاریخی‌شان را همین بیخ گوش خودمان نمی‌بینند، یا می‌بینند و عمق فاجعه را نمی‌فهمند، یا می‌بینند و حتا می‌فهمند، اما منافع‌شان در این است که خودشان را به ندیدن بزنند. امثال مک‌کین و ترامپ، تهدیدی جدی برای منافع ملی بسیاری از سرزمین‌ها از جمله ایران ما هستند. گیریم ما دعواهای خانوادگی داشته باشیم، گیریم یک طرف دعوا زورش خیلی زیاد باشد، گیریم اوضاع خیلی بد باشد، چه لزومی دارد یک غریبه بیاید کمک‌مان؟ اگر امروز زورمان به عضوی از خانواده‌ی خودمان نرسد، فردا حتماً در برابر آن غریبه هم -که زورش به مراتب بیشتر است- کم خواهیم آورد. یک جای تاریخ ما باید یاد بگیریم مسایل‌مان را خودمان حل کنیم و منتظر دیگران نباشیم. البته می‌دانم مساله به همین سادگی‌ها هم نیست که مثلا بگوییم «منافع ملی» و بگذریم و بحث را ادامه بدهیم. به قول ماشاله آجودانی در «مشروطه‌ی ایرانی» و «یا مرگ، یا تجدد»، از همان ابتدای دوران جدید زندگی فرهنگی/سیاسی ما، مفهوم «ملت» درست تعریف نشده و عدم دقت در تعریف آن باعث شده مشتقات آن، نظیر منافع ملی و امنیت ملی هم، مفهوم و تعریف چندان دقیقی نداشته باشد. منافع ملی در سرزمین ما برای بسیاری کسان منافع جناحی، منافع سیاسی و حتا منافع فردی (!) تعریف می‌شود. بر همین مبناست که عده‌ای ایرانی، بر مرگ یک دشمن قسم‌خورده‌ی ایران افسوس می‌خورند.


دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا

گروه‌ها: اخبار, تازه‌ها, ستون‌های هفتگی, متن در حاشیه دسته‌‌ها: روزنامه‌ی اعتماد, سیاست, کاوه فولادی‌نسب

تازه ها

امتناع آخرین معجزه بود

مغازه‌ی معجزه

فراموشی خود در سایه‌ی نگاه دیگری

باری بر دوش

درباره‌ی تغییر شخصیت‌ها در داستان «تعمیرکارِ» پرسیوال اورت

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد