کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

فریبِ لذت‌بخش

۲۰ تیر ۱۳۹۸

نگاهی به رمان «نرخ تن» نوشته‌‌ی احمد غلامی، منتشرشده در تاریخ ۱۹تیر ۱۳۹۸ در روزنامه‌ی اعتماد
نویسنده: سام حاجیانی


چرا باید حرف‌های یک راویِ غیرقابل‌‌اعتماد را باور کرد؟ اهل ادبیات و غوطه‌‌خوردن در دنیای خیال که باشی، «چرا» سؤال خوبی نیست. عادت می‌کنی به این‌که گاهی بالذت، فریب نویسنده را بخوری؛ مخصوصاً نویسنده‌ا‌ی که مسائل روانيِ شخصيت‌های داستان‌هایش برایش جذاب است؛ نویسنده‌ای که شناخته‌شده‌ترین اثرش با نگاهی ویژه به همین مسائل روانی نوشته شده است: مجموعه‌داستان «آدم‌ها» که احمد غلامی در آن دست به واکاوی و نمایش جنبه‌های روانی گوناگون در آدم‌ها می‌زند. ترس‌ها ‌و وسواس‌هایی که در هر داستان شخصیت اصلی آن داستان را می‌سازد، کشمکش‌های شخصیت را با خود و دیگران به تصویر می‌کشد.
این‌‌بار و در این رمان نیز نویسنده دوباره به شخصیتی پیچیده و داستان‌دار روی آورده و داستان او را بلندتر از داستان‌های مجموعه‌ی «آدم‌ها» روایت کرده؛ از زبان خود او و به سیاق اول‌شخص. رضا -راویِ «نرخ تن»- شخصیتی است که با فرازوفرودهای زیادی در زندگی روبرو بوده و جایی که داستان آغاز می‌شود، جایی است که کشمکش درونی‌اش به اوج، و خودِ او به ته خط رسیده است؛ ته خطی که شک به جانش انداخته و تعادل اولیه‌ی داستان را بر هم ‌‌زده و بهانه‌ای شده برای روایت: «… تُف به این زندگی که هم ارزش ندارد و هم باارزش‌تر از هرچیز دیگری است.»
روابط رضا با زن‌های زندگی‌اش، از کودکی، همچون گرهی کور درهم‌‌پیچیده بوده. حالا او تصمیم گرفته عازم سفر شود تا شاید بتواند به‌‌شکل عریان با جنبه‌های ناشناخته‌ی وجودش چشم‌درچشم شود: «بعضی سفرها به پایان می‌رسند و بعضی جاده‌ها ناتمام می‌مانند؛ مثل آدم‌هایی که برای فرار از چیزی به چیزی دیگر پناه می‌برند»؛ نوعی سیروسلوک که برخلاف سفرهایی ازاین‌دست در تنهایی حاصل نمی‌‌شود. رضا از دوستش می‌خواهد تا یک روسپی را با او هم‌سفر کند. البته به‌قول خود رضا، «زنی بدکاره» که «آرایش غلیظ، صورتش را محو کرده و نشانیِ دائمی‌اش است برای جلب مشتری.» حالا رضا، شخصیتی با ذهنی آشفته و چنین ادبیات و زبانی که قضاوت در آن موج می‌زند، قصد کرده که «رؤیا» هم‌سفر این سفر منحصربه‌‌فردش، برای روبه‌رو شدن با خودش، باشد؛ یک زن؛ با هر اسم یا لقبی، تا شاید در رویارویی با خود بتواند مسئله‌ی بزرگ زندگی‌اش را حل کند؛ انتخاب هوشمندانه‌ای که هم‌راستا با سایر اجزای رمان است و با ایجاد کشش و تعلیق در داستان، روایت این راوی مرموز را خواندنی‌تر می‌کند.
راوی غیرقابل‌‌اعتماد «نرخ تن» آدمی است با گذشته‌ای پیچیده و مملو از گره. نویسنده این پیچیدگی را در رفت‌وبرگشت‌های زمانی و شکستی که در ذهن راوی رخ می‌دهد، باظرافت به تصویر کشیده است. گسست‌های ذهنی به‌خوبی در روایت جاافتاده و رضا برای هر تصمیمی با ذهن خود در کشمکش است: «انگار همه‌چیز در ذهنم واقعیت داشت و تا می‌خواست عینیت پیدا کند، از آن دلزده می‌شدم و سر کاری دیگر می‌‍‌رفتم.» گذارهای میان حال، که راوی با رؤیا در آن هم‌سفر و هم‌صحبت است، و گذشته، که به‌صورت خاطراتی پراکنده از آدم‌های زندگی راوی در ذهن او غوطه می‌خورد، با استفاده از عناصر و تصاویری کارآمد، باظرافت شکل گرفته است. گاهی تشخیص میان این دو زمان آسان نیست و به خواننده احساس سیلان میان گذشته ‌و حال ‌و واقعیت و خیال دست می‌دهد؛ کاری که نویسنده از آن برای ساختن هرچه بهتر شخصیت پیچیده‌ی رضا استفاده کرده است.«نرخ تن» داستان سفر رضا با يك تنِ ديگر است؛ سفري كه از خود راوی آغاز و به خود او ختم مي‌شود و آن تنِ دیگر -رؤیا – انگار فقط هست که باشد؛ بهانه‌ای برای این‌که رضا با خودِ خودش مواجه شود و با ترس‌ها ‌و وسواس‌هایی که از آن‌ها به ستوه آمده و می‌خواهد به حساب‌‌شان برسد. با این‌که داستان رضا را تنها با عنایت به روایت خودش، به‌سختی می‌توان باور کرد، ولی می‌توان با او همراه شد و حرف‌هایش را شنید و خودش را باور کرد؛ همان‌طور که هست. می‌توان به‌جای چرا، به چطور باور کردن این شخصیت غیرقابل‌‌اعتماد فکر کرد؛ به دور از قضاوت. و این خاصیت ادبیات است: فریب خوردن در عین لذت. باور کردن در عین ناباوری. غوطه خوردن در خیال در عین محک زدن نرخ تن.

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, روزنامه‌ی اعتماد, نقدنامه دسته‌‌ها: احمد غلامی, پیشنهاد ما, روزنامه اعتماد, نرخ تن, نقدنامه

تازه ها

ادیسه‌ای در بزرگ‌راه

گذار

درختی زیر سایه‌ی ریشه

سهراب این ‌بار کشته نشد رها شد

بررسی نقش زمینه در داستان کوتاه «بزرگ‌راه»، نوشته‌ی حسین نوش‌آذر

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد