کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

رزم برخاستن

25 جولای 2019

نگاهی به رمان «هرس» نوشته‌‌ی نسیم مرعشی، منتشرشده در تاریخ 03 مرداد 1398 در روزنامه‌ی اعتماد
نویسنده: الهام روانگرد


«کسی نبود. چشم گرداند دور روستا. جابه‌جا نخلی افتاده بود یا سقفی یا دیواری. صدای پرنده از پشت روستا، از هور، می‌آمد و این تنها صدای بهار بود در این روستای سوخته.»
وقتی عفریته‌‌ی سیاه جنگ سایه‌‌ی شومش را بر سرزمینی می‌اندازد، چیزی جز رنج و درد و فلاکت بر جای نمی‌گذارد. قصه از جنگ و مصیبت‌هایش، از دلاوری‌ها و شهادت‌هایش بسیار گفته شده و خواهد شد، اما کمتر کسی جز ساکنان آن دیار جنگ‌‌زده از نبرد پس‌ازجنگ، از نبرد برخاستن می‌داند؛ «هرس» نسیم مرعشی حکایت این نبرد است.
نسیم مرعشی برخلاف رمان اولش که در آن به دغدغه‌های نسل جوان می‌پرداخت، این‌‌بار نگاهی عمیق به روزهای کودکی و نوجوانی‌اش می‌اندازد. مرعشی با استفاده از نظرگاه‌های مختلف و با زبان بومی، سرزمین بلادیده‌‌ی پس‌ازجنگ را تصویر کرده؛ سرگذشت خانواده‌ای خرمشهری از آغاز جنگ تا هفده‌سال پس از آن. شاید زبان بومی رمان، خواننده‌‌ی غیربومی را کمی گیج کند، اما فضای ساخته‌شده‌ی آن‌چنان ملموس است که مخاطب با مکان و آدم‌هایش مأنوس شده و روایت را تا انتها پی می‌گیرد.
رسول و نوال، شخصیت‌‌های اصلی رمان، با تنها پسرشان، شَرهان، در کنج یکی از کوچه‌های خرمشهر زندگی آرامی دارند تا این‌‌که بلای جنگ بر سرشان نازل می‌شود و پسرشان را از آن‌ها می‌گیرد. هفده‌سال‌بعد، رسول به جست‌وجوی نوال گمشده، در یک روز بهاری همراه پسر شش‌ساله‌اش، مهزیار، به مکانی ناشناخته به نام «دارالطلیعه» می‌رود. تمامی رمان دو روز اقامت او در دارالطلیعه است و راوی با رفت‌وبرگشت میان گذشته و حال، آنچه را که بر سر این خانواده و پنج فرزندش آمده، نقل می‌کند.
نگاه نسیم مرعشی بیش از آن‌که به خرابی و مرگ و کمبودهای مادی پس‌ازجنگ باشد، به آسیب‌های روانی به‌‌جامانده از آن است؛ این‌که جنگ چگونه خانواده‌ای را از هم می‌پاشد، چطور زن و شوهری را باهم غریبه می‌کند و فرزندانی را قربانی و محروم از سایه‌‌ی مادر.
نوال در آغازین روز جنگ، ساعت‌ها جسد خونین کودکش را در آغوش گرفته و منتظر مردش می‌ماند: «نوال یادش نمی‌آمد پسرش روز چندم جنگ مرده. رسول نمی‌خواست یادش بماند. نمی‌خواست زنش بداند پسری داشته که مرده. می‌خواست زندگی‌شان را از اول بسازد. اما نتوانسته بود. چند روز آخر تابستان، هروقت از سر کار برمی‌گشت، نوال را می‌دید که رفته ته حیاط پای تکه‌زمین مستطیل‌‌شکل سنگ‌چینی که هیچ‌وقت در آن سبزی نمی‌کاشت، نشسته و تکیه داده به دیوار، زانو را بغل گرفته و انگار سر خاک کسی باشد، برای خودش آن نوحه‌‌ی لری را می‌خواند و تاب می‌خورد. هزار بار می‌خواند، بعد برمی‌گشت توی خانه خرما گرم می‌پخت و پهن می‌کرد و لوزلوز می‌برید و آخرش همه را می‌ریخت دور و می‌گفت خوب نشد. هرسال همین را می‌گفت…»
پس از آن نوال دیگر هیچ مردی را نمی‌بیند. او اسیر در چنگال وحشت، خود و سرزمینش را بی‌پناه و درخطر می‌یابد و می‌خواهد پسری بزاید، می‌خواهد مردی بیاورد تا همه‌‌ی مردها بازگردند، تا دوباره احساس امنیت کند، و البته برای رسیدن به خواسته‌اش دست به کاری غریب می‌زند.
«هرس» حکایت مادری‌‌ کردن است؛ مادری ‌‌کردن برای فرزندان آسیب‌‌دیده‌‌ی سرزمینی بلادیده، مادری ‌‌کردن برای خود سرزمین. «هرس» مادر بودن را تنها وظیفه‌‌ی زنان نمی‌داند. هرکسی رسالت خود را دارد؛ رسول مادر فرزندانش و نسل آینده می‌شود و نوال مادر گذشته‌‌ی سوخته، تا جوانه‌های امید را ققنوس‌وار دوباره زنده کند. در تمام رمان، رسول با پشت کردن به گذشته می‌خواهد آینده‌ی دیگری بسازد، اما نوال جایی در گذشته باقی مانده و نمی‌تواند آن‌ را رها کند. درپایان، هرکدام رسالت خویش را می‌یابند. و آینده‌‌ی رسول با ریشه در گذشته‌ی تیمارشده‌‌ی نوال بالنده خواهد شد.
«هرس» را می‌شود جزءِ داستان‌های «سفر و بازگشت به خود» دانست. سفر نوال و رسول به دارالطلیعه، سفر یافتن خویش است؛ سفری که زندگی رسول و نوال در آن دوباره طلوع می‌کند؛ حتی اگر این طلوع به‌شرط فاصله باشد یا به‌شرط پذیرفتن یاریِ غریبه‌ی کوچکی که جان تازه‌ای به این رابطه‌‌ی سوخته می‌دهد.

گروه‌ها: اخبار, پیشنهاد ما, تازه‌ها, روزنامه‌ی اعتماد, نقدنامه دسته‌‌ها: پیشنهاد ما, روزنامه اعتماد, نسیم مرعشی, نقدنامه, هرس

تازه ها

آنتی اپیفنی

جادوگر واقعی مادر است

عصیان جو و فریادهای بی‌صدای جک

داستانی برای بیدار شدن پدر و دختر

چیزهای راستکی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد