کاوه فولادی نسب

وبسایت شخصی کاوه فولادی نسب

  • کاوه فولادی نسب
  • یادداشت‌ها، مقاله‌ها و داستان‌ها
  • آثار
  • اخبار
  • گفت‌وگو
  • صدای دیگران
  • کارگاه داستان
    • جمع‌خوانی
    • داستان غیر ایرانی
    • داستان ایرانی
  • شناسنامه
  • Facebook
  • Instagram
کانال تلگرام

طراحی توسط وبرنو

به رمان پناه می‌برم

۲۴ دی ۱۳۹۸

نویسنده: کاوه فولادی‌نسب
جمع‌خوانی رمان «استخوان»، نوشته‌ی علی‌اکبر حیدری


تجربه‌ی ژانرنویسی در رمان و داستان ایرانی، در بسیاری از زمینه‌ها تجربه‌ای جدید است. تا پیش‌ازاین، صرفاً در زمینه‌ی ملودارم تجربه‌هایی داشته‌ایم که بدنه‌ی اصلی ادبیات عامه‌پسند ایران را شکل می‌دهند؛ اما در ژانرهای دیگر نه. بااین‌حساب، من فکر می‌کنم به این معدودآثاری که در سال‌های اخیر در ژانرهای وحشت و تریلر و علمی-‌خیالی و غیره به زبان فارسی نوشته شده‌اند، باید با چشم خطاپوش نگاه کرد. درست است که بسیاری‌شان ممکن است تمام‌وکمال بر قواعد ژانری که خودشان را به آن منتسب کرده‌اند، منطبق نباشند، یا ممکن است در داستان‌پردازی‌شان خلل‌هایی وجود داشته باشد، یا ممکن است نتوانسته باشند به‌تمامی از امکانات ژانر استفاده کنند… اما نباید فراموش کرد که این آثار و نویسنده‌های‌شان دارند چیزی را در ادبیات داستانی ایران شروع می‌کنند که همین حالا هم برای شروعش خیلی دیر شده. ادبیات ژانر -در اکثر قریب‌به‌اتفاق نمونه‌هایش- ادبیاتی خوش‌خوان و سرگرم‌کننده است. و آیا در این روزگار قهر عمومی خوانندگان با آثار داستانی ایرانی، «یکی از راه‌ها» همین رفتن به‌سوی ژانر‌نویسی و توجه بیشتر به لذت داستان و سرگرم کردن خواننده‌ها نیست؟ من آن ایرادها را به این پیش‌قراول شدن می‌بخشم و تردید ندارم اگر ادبیات ژانر در ایران به مسیر درستش بیفتد و با مطالعه‌ی دقیقِ متن‌های به‌روز و خوب‌ترجمه‌شده و آموزش درست‌ودرمان همراه شود، حتماً بخشی از بیماری مزمن ادبیات معاصر ما را درمان خواهد کرد. از تسکین حرف نمی‌زنم، می‌گویم درمان.
«استخوان» علی‌اکبر حیدری هم از این قاعده مستثنا نیست. بله، خلل‌هایی دارد؛ مثلاً پی‌رنگی که گاه (به‌ندرت) لنگ می‌زند، شخصیت‌هایی که گاه قناسی دارند، مکان‌پردازی‌ای که الزام روایی ندارد و پایان‌بندی‌ای که شتاب‌زده است. اما در کنار این‌ها، با زبانی روان و خوش‌خوان و فضاسازی‌ای گیرا و موضوعی درگیرکننده، داستانی جذاب و پرکشش را روایت می‌کند. و مهم‌تر از همه‌ی این‌ها -چنان‌که پیش‌تر گفتم- قدم در راهی می‌گذارد که در ادبیات داستانی ایران -کم‌وبیش- راهی نکوفته است. حیدری در این رمانش نوشتن تریلر ایرانی را تجربه می‌کند؛ تجربه‌ای که اگر خودش و دیگران پی‌اش را بگیرند، حتماً امکانات و خدمات بیشتری برای داستان ایرانی به همراه خواهد داشت. در همین حد هم -به‌عنوان یکی از اولین تجربه‌ها- باید تأکید و یادآوری کنم که «استخوان» رمان نسبتاً خوب، پرکشش و موفقی است که می‌تواند مخاطبش را قانع کند تا در یک نشست آن را بخواند؛ چیزی حدود دویست صفحه کتاب را؛ و این هیچ کم نیست.

پی‌نوشت: روزهای سختی را می‌گذرانیم؛ تیره و تار. انتشار پرونده‌ی رمان «استخوان» هم به همین دلیل یک هفته به تأخیر افتاد. اما درنهایت، فکر کردیم فرهنگ تعطیل‌بردار نیست. نباید -در هیچ شرایطی- آن را متوقف یا تعطیل کرد. و تردید ندارم که در این روزگار تلخ، یکی از بهترین تسکین‌دهندگان همه‌ی ما، کتاب است.

گروه‌ها: اخبار, استخوان, تازه‌ها, صدای دیگران, یک کتاب، یک پرونده دسته‌‌ها: استخوان, جمع‌خوانی, رمان ایرانی, علی‌اکبر حیدری, معرفی کتاب

تازه ها

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

غولی در این چراغ نیست.

جعبه‌ی پاندورا

مهم‌ترین آرزویت را بگو، برآورده می‌شود

پنجره‌ای رو به فلسفه‌ی زندگی

لینک کده

  • دوشنبه | گزیده جستارها و ...
  • ایبنا | خبرگزاری کتاب ایران
  • ایسنا | صفحه‌ی فرهنگ و هنر

پیشنهاد ما

درخت سیاست بار ندارد