ای. ام. فورستر در کتاب هنوز خواندنی «جنبههای رمان» در تعریف داستان میگوید «داستان نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان.» جمال و میمنت میرصادقی در «واژهنامه هنر داستاننویسی» این تعریف را اینطور بسط و توسعه میدهند که «داستانْ شالوده هر اثر روایتی و نمایشی خلاقه است… در حماسه، رمانس، قصه، داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، […]
تأملات ۱۰ | نویسنده بازاریاب نیست
از ویژگیهای جوامع مترقی یکی هم نهادسازی است: جامعه مترقی شرایط و متقضیات بیرونی را میسنجد، خالیها و خلأهای سازوکاری، سازمانی و نهادی را شناسایی و بررسی میکند و بر حسب نیاز سراغ ایدهپردازی و ایجادشان میرود. تلاش جامعه مترقی این است که تا حد ممکن هر چیزی را در جای خودش قرار دهد، جلوِ […]
تأملات ۹ | در خدمت و خیانت جوایز ادبی
اگر بعضی از هنرمندان جایزهدوست را -در هر حوزهای، از داستان گرفته تا فیلم و معماری- کنار بگذاریم (همانها که هویتشان را نه از کیفیت و روش و منش حرفهایشان، که از تعداد جایزههایشان میگیرند و بیش از آن که برای ارتقای سطح آثارشان دست به کاری بزنند برای ارضای داوران و حامیان جایزهها تلاش […]
تأملات ۸ | از بستر عافیت، برون…
در یکی از کارگاههای داستاننویسی، یکی از شاگردانم پرسید «آدم از کجا میتونه بفهمه عاشق داستان هست یا نیست؟» گفتم «از اونجا که یادش بره چایی لبریز لبسوز لبدوزش رو بخوره؛ اونقدر یادش بره، که چاییه کنج میز یخ کنه.» من جزو طرفداران محیطزیست و حفاظت از منابع طبیعیام، اما اگر بخواهم صادقانه اعترافی کنم، […]
تأملات ۷ | کی خستهست؟ دشمن!
فرد شاو -نویسنده و مدرس داستاننویسی- در مقاله «نویسنده هرگز تسلیم نمیشود» (از مجموعه «حرفه: داستاننویس») میگوید: «چرا بعضیها نویسندگی را رها میکنند، درحالیکه زمانی تنها کاری بوده که میخواستهاند انجام دهند؟ من یکبار این بخت را داشتم که با ویلیام فاکنر صحبت کنم. او گفت: «از دورههای آموزش داستاننویسیت برام بگو. شاگردات میخوان داستان […]
تأملات ۶ | هر لحظه به شکلی…
تلخی این حرف را شاید بشود به صداقتش بخشید، که: شکلی از خودسانسوری -خواهینخواهی- در وجود بسیاری از ما نهادینه شده؛ نویسنده مینویسد و دوست ندارد کارش برای همیشه توی کشوی میز خاک بخورد، او مینویسد و دوست دارد اثرش خوانده و اندیشهاش تکثیر شود. من شخصاً تلاش میکنم موقع نوشتن خودم را آزاد بگذارم […]
تأملات ۵ | در این حوالی خبری از پلوتارک نیست
علم ردهبندی و طبقهبندی علم مهمی است. در اهمیت این علم اولین چیزی که به ذهن میرسد، ایجاد سهولت در دسترسی و شناخت پدیدههاست؛ مسالهای که در جای خود و از نظر اپیستمولوژیک (شناختشناسانه) بسیارمهم است. این علم اما ویژگی دیگری هم دارد که به سوالهایی از ایندست پاسخ میدهد: اصولا کدام پدیدهها این قابلیت […]
تأملات ۴ | لزوم بازخوانی یک متن
«جوانمرگی در نثر معاصر فارسی» (سخنرانی هوشنگ گلشیری در شب ششم از شبهای شعر انیستیتو گوته در تهران / مهر ۱۳۵۶) از آن متنهایی است که هر نویسنده و منتقد ایرانی خوب و حتا لازم است هر چندوقت یک بار برود سراغش و دوباره آن را بخواند؛ با دقت و تمرکز -نه سرسری و سهلانگارانه- […]
تأملات ۳ | محفلی به وسعت ایران
این شکل محفلیای که ادبیات داستانی ما امروز به خودش گرفته، از آن آسیبهایی است که نهتنها به امروزمان لطمه زده و میزند، کاری میکند ناگزیر باشیم سالهاسال بعد در مقابل نسلهای آتی هم سرمان را بیندازیم پایین و بگوییم «دختر، پسر، ما متهمیم.» من پیشتر در یادداشتها و مقالههایم، به مناسبتها و دلایل مختلف […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 17
- 18
- 19
- 20
- 21
- …
- 52
- صفحه بعد »