بیست رمانی که باید خواند، منتشر شده در هفتهنامهی کرگدن، «ناظر کبیر میپایدت»
ابرهایی که بر من باریدهاند / ۴ / مسخ
بیست رمانی که باید خواند، منتشر شده در هفتهنامهی کرگدن، «سلام، حشره!»
ابرهایی که بر من باریدهاند / ۳ / بینوایان
بیست رمانی که باید خواند، منتشر شده در هفتهنامهی کرگدن، «شک میکنم، پس هستم»
ابرهایی که بر من باریدهاند / ۲ / بیگانه
بیست رمانی که باید خواند، منتشر شده در هفتهنامهی کرگدن، «چگونه مورسو میتواند زندگی شما را دگرگون کند»
ابرهایی که بر من باریدهاند / ۱ / مادام بوواری
بیست رمانی که باید خواند، منتشر شده در هفتهنامهی کرگدن، «چشم شوخ و جادوی کمانکش»
از جملهی رفتگان این راه دراز
یادداشتی بر کتاب «حاصل عمر» سامرست موآم در شمارهی ۴۳اُم هفتهنامهی کرگدن
مرگ خوش
یادداشتی بر کتاب «بینوایان» ویکتور هوگو در شمارهی ۴۲اُم هفتهنامهی کرگدن
تأملات ۱۷| ما بیست نفر نبودیم
این متن، گزارش یک رویداد نیست (که اصولاً گزارشِ رویدادی که چند روز پیش رخ داده و بسیاری از خبرگزاریها و روزنامهها دربارهاش نوشتهاند، چندان محلی از اعراب ندارد)، بیشترک نگاهی است به یک «اتفاق» نادر؛ اتفاقی از آندست که مدتهاست تخمش ورافتاده و نسلش منقرض شده و حتی جرقهها و بارقههایی ازش نیز -بگو […]
تأملات ۱۲ | نق یا نقد؟
عمر اکبر منانی دراز باد؛ که با آن صدای یگانه و لحن مؤلفش شخصیت گلام را در «ماجراهای گالیور» برای چندین نسل از ایرانیان ماندگار کرده: «من میدونم…» گلام آدم بددلی نبود، آدم بدذاتی نبود، آدم بددهنی هم نبود، حتی میشود گفت شخصیتی سادهدل و تا حدی دوستداشتنی بود، کمی طنازی داشت و -هرچه باشد- […]
- « صفحه قبلی
- 1
- …
- 16
- 17
- 18
- 19
- 20
- …
- 52
- صفحه بعد »