شمارهی پنجم ستون هفتگی «هزارتوی خیال»، منتشرشده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ در روزنامهی وقایع اتفاقیه
«میخوام لطفی در حق من بکنی.»
«هر کاری بگی میکنم.»
«میخوام خواهش کنم، خواهش کنم، خواهش کنم، خواهش کنم، خواهش کنم، خواهش کنم، خواهش کنم خفه شی.»
همیشه در کارگاههای داستاننویسیام به هنرجوها تأکید میکنم که هیچ الزامی وجود ندارد در اوج داستان بروید سراغ سرقت از بانک بزرگ شهر یا قتلی خونین و خشن یا هرچیز مهیج یا ژانگولر دیگری؛ همین که زن داستان به چنان شناخت روشنی از معشوقش و درک عمیقی از رابطهشان برسد که هفت بار از مرد خواهش کند «خفه شود»، اوجی است درخشان؛ از آن تجلیهای بهیادماندنی جویسی، که در کمتر داستان کوتاهی به دقت و زیبایی «تپههایی چون فیلهای سفید» همینگوی اجرا شده است. نسخهی اولیهی این داستان (در زبان اصلیاش، انگلیسی) چهل صفحه بوده و نسخهی نهایی که اولین بار در آگوست ۱۹۲۷ در امریکا منتشر شده (نسخهای که از دل بازنویسی سختگیرانه و دقیق همینگوی بیرون آمده) تنها پنج صفحه. همینگوی، دیوانهی بازنویسی است، و البته استاد آن؛ چه در رمانهایش (مثل کاری که با «پیرمرد و دریا» و بهخصوص با پایانبندی آن میکند) و چه در داستانهای کوتاهش. این توجه به بازنویسی و جدی گرفتن آن، یکی از بزرگترین درسهای همینگوی برای همهی نویسندههای بعد از خودش است. «تپهها…» داستان رابطه است؛ روابطی که در ذهن آدم تعریفی دیگر دارند و در عین زندگی، کیفیتی دیگر. شاید برای همین است که همینگوی در روایت این داستان از زاویهدید سومشخص عینی استفاده میکند تا بدون امکان نفوذ به ذهن زن یا مرد داستان، با نمایش دادن آنچه در عین زندگی و عمل داستانی رخ میدهد، کیفیت رابطهی آنها را به تصویر بکشد. میگویند «دارندگی و برازندگی». همینگوی دیالوگنویس خوبی است و میتواند در روایت عینی «تپهها…»، با کمک دیالوگها، بهخوبی شخصیتهای زن و مرد و کیفیت رابطهشان را افشا کند. و همهی اینها بیهیچ قضاوتگریای است. راوی بیطرف این داستان، درسی را که از چخوف و دیگران گرفته بهخوبی پس میدهد و حواسش هست که کار نویسنده داوری نیست، و قرار نیست مثل سیاستمدارها یا قاضیها جهان را به سپاه خیر و لشگر شر تقسیم کند، در نتیجه داستانی خلق میکند که از شدت خلوص و بیقضاوتی تبدیل میشود به متنی چندوجهی، که هنوز محل اختلاف علماست؛ حالا نودویک سال از نوشتن «تپهها…» میگذرد و هنوز بعضی از تحلیلگران آن را داستانی ضدفمینیستی میدانند و بعضی دیگر داستانی فمینیستی. خواندنش را از دست ندهید؛ ببینید تحلیل شما چیست.
دریافت فایل پی.دی.اف این یادداشت از اینجا